پلی لاین

این الرجبیون

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ب.ظ

من عاشق آن اشک هایی هستم که دلیل سرازیر شدنشان او باشد . نمی دانم، حس ازادی که بعداز ان بغض کردن ها، سرازیر میشود به روح آدمی  علتش چیست ، این حس آزادی هم رنگ حال زلیخاست وقتی که به وصال او میرسد و هم رنگ حال مریم است وقتی که در بیابانی دورافتاده زیر درخت خشکیده  در کنار ان تازه به دنیا امده معجزه وار خرما در دهان میگذاشت ، همه ی آن رنج ها ، رنج زندانی شدن یوسف ، رنج تنهایی و تهمت بر مریم عیسی بر دست وقتی که در مرکز نگاه شبهه الود مردم گرفتار شده بود ، رنج آسیه وقتی که فرعون دست و پاهایش را میخ کوب کرده بود ..

تمام این رنج ها وقتی که او بیننده اش باشد زیباست . زیباست ، چون کودکی با اذن او در برابر نگاه ناباورانه همان مردم بر پاک بودن مادرش لب باز میکند ، زیباست چون او میدانست اول و اخر این قصه ها چه خواهد بود ، از سجده ی ان ده نفر در کاخ عزیز مصر تا سجده ی مردمی دیگر در برابر قدیسه ای عیسی بر دست ، واز باز شدن رود نیل تا باز شدن قفل درهای هفتگانه ...

مگر میشود او را ندید و به خاطر رسیدن به او اشک نریخت؟!

 

+ همه چیز بهانه است، ما از خدای گم شده ایم، او به جستجوست ...

  • ۹۵/۰۱/۲۷
  • سیده نجمه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی