دست مرا بگیر
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۶ ق.ظ
اینجا همه چیز گاه پیچیده میشود ، گاه از کاهی کوهی ساخته می شود ، گاه روزنه هایی سیاه روی دیوار خانه ی دل ادمها نابجا پخش میشوند ، من نمی دانم رسم ادم های اکنون چگونه است ، نمی دانم جاده ی دلشان به خاکی زده است یا جاده نورانی ست ، من از این همه نمی دانم ها هراس دارم، دست مرا بگیر ، من تشنه ی جرعه ای از دریای بیکرانه ی نورم .
- ۹۵/۰۲/۰۸